روز هاي دل تنگي

چت.دانلود.عكس هاي زيبا.ارتباط با مديريت.ساير موارد

روزهاي اول

به من برگردون اون روزو        كه باتو زندگي خوب بود

به شوق ديدنت هردم             تو دلم بدجوري  اشوب بود

به من برگردون اون روزو                 شبو ازبين ما بردار

يه كاري كن كه بر گرده             گذشته هاي بي تكرار

كه من جا مونده ام انگار          تو اون روزها ولحظه ها

با اين من اشنا نيستم               من انگار مرده ام سالها

منو برگردون از گريه           به خنده هاي بي وقفه

وجودم  يخ زده ازغم           غمت طوفاني از برفه

به من بر گردون احساسي كه اروم كنه بازم

وگرنه من بدون تو با دلتنگي نميسازم

ميام پيشت تو كه رفتي حالا كه سردو غمگينم

توهم برگردون تو اغوشت كه من محتاجه تسكينم

توبه من برگردون حسي راكه گرفتي از دلم ناگه

دارم شك ميكنم حتي كه ما باهم بوده ايم يانه

يه كاري كن منه مرده  دوباره زنده شم در تو

عزيزم كارسختي نيست  فقط يك لحظه پيداشو

 


قرار

قرار نبود چشماي من خيس بشه

قرارنبود هرچي قرارنيست بشه

قرار نبود ديدنت ارزوم شه

قرار نبود كه اينجوري تموم شه

قرارنبود منتظرت بمونم

قرارنبود بريو بر نگردي

از اولش كنار من نبودي اخرشم كار خودتو كردي


ياسين

سلام

يادت هست من تو ما

حالا تو او شما

ماهم به سلامت

اي كاش كه يك خيال باشد


ديوار

همه دنيام شده ديوار           پراز ديوارهاي  سنگي

نميكشند منو دردا                همين درداي دلتنگي

صبوري هاي دل بامن            به من برگشتنت با تو

چقدر دوري ازم عشقم               چقدر راهه ازم تا تو

رهام كن از هجوم درد                ازاين تنهايي هرزه

به دلتنگيه من برگرد             به دنيايي كه بي مرزه

كشند زهر تنهايي             كه من هر لحظه من مينوشم

همين لحظه منو درياب                    بيا برگرد به اغوشم

بدون تو يه اوارم                       اسير صدتا ديوارم

تا وقتي كه نفس باشه                   به داشتنت اميد وارم

پرم از حس دلتنگي                 از اشكو گريه بسيارم

از هرچي بين ماست خستم                از اين ديوارا بيزارم

ولي بازم يه ديوونم               تويي عشقم همه جونم

تا روز مرگ من جزتو            به هيچكس دل نميسپارم

اگه حتي به من عشقي نداشته باشي ممنونم

تاوقتي كه نفس باشه به داشتنت اميد وارم

 

ياسين طاهريان (مديروبلاك:اين بار براي خودم)


عشق اول

ميگن هيچ عشقي تو دنيا مثل عشق اولي نيست

ميگذره يه عمري ام از خيالت رفتني نيست

داغ عشق هيچكي مثله اون كه پس ميزندت نيست

چقدر تنها بشي وقتي  هيچكسي هم قدمت نيست

چقد سخته بدوني اون كه ميخوايش نميمونه

كه دلش يه جاي ديگست وهمه وجودش مال اونه

چقدر براي اون كه جون ميدي غريبه ياشي

بگي ميخوام باتو باشم بگه ميخوام كه نباشي


نوشتم

نوشتم از تو دل دلگيرم              نوشتم بي تو ميميرم

توهم باورت كم بود                  نوشتي  گير تقديرم

نوشتم سقف  عشق ما                چه خوبه سادگي باشه

توگفتي سادگي خوبه                ولي هر سادگي ميپاشه

نوشتم از تو بيرونم                      به بيروني كه اباده

تو گفتي سهم تو از من                  يه عشق رفته بر باده

سوالي از تو پرسيدم                جواب ار پيش معلوم بود

بهم گفتي به گوش من                  تويه چشمات توهم بود

يكي دستاتو ميگيره                   تورو از شاخه ميچينه

اخه بيرون از اين غوغا             خداست كا اشكامو ميبينه

                           


اس ام اس جديد من عاشقتم

اگه از تو ننوشتم ، فكر نكن سرم شلوغه توي زندگي يه وقتا ، تنهايي رمز عبوره اگه از چشمات گذشتم ، فكر نكن عاشق نبودم مطمئن باش توي دنيا ، دل به تو سپرده بودم.

با خون غم نوشتم غربت مكان ما نيست / از ياد بردن دوست ، هرگز كار ما نيست . . .

.

.

.

زنده باد آن كس كه گاهي يادي از ما ميكند / از خجالت ما غريبان را غرق دريا ميكند

حال ما ميپرسد و از مهرباني هاي خود / اين دل رنجور ما را عطر گل ها ميكند . . .

.

.

.

جفايت با وفايت هر دو نيكوست / تو را هر جا كه باشي دارمت دوست . . .

.

.

.

گويند سلام طلائي ترين كليد براي صعود به تالار آشنائي هاست

پي صميمي ترين سلام تقديم تو باد . . .

.

.

.

زدي تيري به قلبم رد نكردم / جدائي را تو كردي ، من نكردم . . .

.

.

.

در انتظار ديدنت به دشت غم نشسته ام / رها نكن دل مرا بيا كه دل شكسته ام . . .

.

.

.

شايد نشود به گذشته بازگشت و يك آغاز زيبا ساخت ، ولي ميشود هم اكنون

آغاز كرد و يك پايان زيبا ساخت . . .

.

.

.

مرا از ياد ميتواني ببري ، اما از خاطر من نميتواني بروي . . .

.

.

.

به دريائي گرفتارم كه موجش عالمي دارد / كه من با دل و دريا و موجش عالمي دارم . . .

.

.

.

يادت هميشه سبز است در خلوت خيالم / خوبم به خوبي تو ، هرچند نپرسي حالم . . .

.

.

.

يك نخ از جامه ارحام تو ما را كافيست / رشته مهري از آن عالم بالا كافيست

گر راضي شوي از من ، همه روزم به شادابي ست / گر نامه ام شود از سوي تو امضا كافيست

.

.

.

در غمگين ترين لحظات زندگيم شادم كه كسي نميداند كه چقدر غمگينم . . .

.

.

.

زندگي چيدن سيبي است كه بايد چيد و رفت / زندگي تكرار پائيز است بايد ديد و رفت . . .

.

.

.

شلوار چهار سالگيت رو بپوش ! ببين چقدر تنگ شده برات

اندازه همون دلم تنگ شده برات !

.

.

.

يه زغال بر ميدارم و دورت ميكشم و مينويسم

اين بي معرفت دنياي منه !

.

.

.

عصري است غروب آسمان دلگير است ، افسوس براي دل سپردن دير است

هر بار بهانه اي گرفتيم و گذشت ، عيب از من و توست ، عشق بي تقسير است

.

.

.

بر سنگ مزارم بنويسيد

اشفته دلي خفته در اين خلوت خاموش / او زاده غم بود كه از خاطر دوستان گشت فراموش . . .

.

.

.

هر دو بالم را شكستي باورم را پس بده / مانده خالي خالي هستي ام را پس بده

دفتر شهر را پر پر كن اما خوب من / اشك هاي بيت بيت دفترم را پس بده

.

.

.

به كم نور ترين ستاره ها قانع باش ، چرا كه چشم همه به سوي پر نور ترين ستاره هاست

.

.

.

نه از قايق نه از قايق مينويسم ، نه از زخم شقايق مينويسم

به ياد لحظه هاي با تو بودن ، به ياد آن دقايق مينويسم . . .

.

.

.

محبوب ترين فرد كسي است كه هم خود با نشاط است

هم به ديگران نشاط ميبخشد . . .

.

.

.

در تنور عاشقي سرد مكن ، در مقام عشق نامردي مكن

حرف مردي ميزني مردانه باش ، در سراي عاشقي افسانه باش . . .

.

.

.

سكوت يعني يه حرف كه رو دلمه ، يه اسم كه رو لبمه ، يه شرم كه تو چشامه

و يه ارزو كه تو قلبمه ، سكوت يعني .......

.

.

.

اين اس ام اس رو ميفرستم براي همه خوب ها كه سخت مشغول شطرنج

زندگي هستند و نميدونند كه ما ، مات رفاقتشون هستيم . . .

 

----------------------------------

شب كه مياد يواش يواش با چشمك ستاره هاش
اجازه هست از آسمون ستاره كش برم برات؟


دلم براي ديدنت چه شاعرانه لك زده
بلور قلب كوچكم ز دوريت ترك زده


ميان اين همه راه
كه به تو نمي رسد
چه سخت است
راه تو را گم كردن !


روزي كه از توجداشم روز مرگ خنده هامه
روزتنهايي دست هام فصل مرگ خنده هامه


گل اگر خار نداشت
دل اگر بي غم بود
اگر از بهر پرستو قفسي تنگ نبود
زندگي عشق اسارت قهر آشتي همه بي معنا بود


زندگي شوق رسيدن به همان فردايست
كه نخواهد آمد
تو نه در ديروزي و نه در فردايي
ظرف امروز پر از بودن توست
زندگي را درياب


كاش قلبها وسعت مى گرفت
شمع با پروانه الفت مىگرفت
كاش توى جاده زندگى
خنده هم از گريه سبقت مىگرفت


من چه كنم خيال تو منو رها نمي كنه
اما دلت به وعده هاش يه كم وفا نمي كنه
من نديدم كسي رو كه مثل تو موندگار باشه
آدم خودش رو كه تو دل اينجوري جا نمي كنه


قلب خانه اي است با دو اتاق خواب در يك رنج و در ديگري شادي زندگي مي كند.

نبايد زياد بلند خنديد و گرنه رنج در اتاق ديگري بيدار مي شود.

 

 

 

آنكه مست آمد و دستي به دل ما زد و رفت ،
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهايي ما را به رخ ما بكشد،
تعنه اي بر در اين خانه تنها زد و رفت . .

----------------------------------

مي تپد قلبم براي تو كه يادت همدم لحظه لحظه هاي من است. و با هر تپش بي تاب تر براي ديدار تو مي شوم.

----------------------------------
ليز خوردن بهونه ايست تا دست هايي رو كه دوست داري محكمتر فشار بدي.

----------------------------------

ميدوني بعضي شبا چرا زود صبح ميشه؟ چون خورشيد هم دلش برات تنگ ميشه

----------------------------------

گل من خبرنداري دل گلدونت ميگيره

اگه توپژمرده باشي گلدونت برات ميميره

----------------------------------

شعاع درد مرا ضرب در هزار كنيد مگر مساحت رنج مرا حساب كنيد

----------------------------------

در مصر شوريده اي بود و مي گفت : در طريقت اگر عاشقي در غم عشق بميرد عجب نيست . عجب آنست كه در سوز عشق يك روز زنده بماند.

----------------------------------

لذت عشق ؛ زماني كه آن را نثار ميكنيد بيشتر از زماني است كه دريافتش ميكنيد!!!

----------------------------------

به نام خدا خالق انسان . به نام انسان خالق غم ها . به نام غم ها به وجود اورنده ي اشك ها . به نام اشك تسكين دهنده ي قلب ها . به نام قلب ها ايجاد گر عشق و به نام عشق زيباترين خطاي انسان

----------------------------------

من از بازي هفت سنگ بدم مياد ، ميترسم اينقدر سنگ رو سنگ بذاريم كه بينمون ديوار بشه ، بيا لي لي بازي كنيم كه تو هرجا رفتي دوباره برگردي پيشم . . .!

----------------------------------

زندگي ام را به پاك ترين نگاه مي فروشم، پاك ترين نگاه را به پاك ترين قلب، پاك ترين قلب را به مرگ، مرگ،كه زيبا ترين هديه ي خداست

----------------------------------

در مدرسه از نشاط من كم كردند...

از فرصت ارتباط من كم كردند...

هر وقت به هم عشق تعارف كرديم...

از نمره ي انضباط ما كم كردند...

----------------------------------

در بي كران دور

بر سنگ سخت گور

خط نوشته بود با جوهر سرشك

* * * آرامگاه عشق * * *

-------------------------------

 زندگي عشق است
عشق افسانه نيست
!! آنكه عشق را آفريد ديوانه نيست !!
(مورده توجه بعضي ها)


نخ داخل شمع از شمع پرسيد : چرا وقتي من ميسوزم تو هم آب ميشي؟ شمع گفت مگه ميشه كسي كه تو قلبمه بسوزه من اشك نريزم؟


پا شو غم هارو رها كن گل لب هاتو به روي خنده واكن پاشو جونم ديگه عمري كه ميره بر نمي گرده گريه كي درمون درده؟

عاشقت خواهم ماند بي انكه بداني ...دوستت خواهم داشت بي انكه بگويم ...درد دل خواهم گفت بي هيچ كلامي ...گوش خواهم داد بي هيچ سخني ...در اغوشت خواهم گريست بي انكه حس كني ...در تو ذوب خواهم شد بي هيچ حرارتي !!!...اين گونه شايد احساساتم نميرد


هميشه ماندن دليل بر عاشق بودن نيست...خيلي ها ميروند تا ثابت كنند كه تا هميشه، عاشقند

ترس از عشق، ترس از زندگي است، آنان كه از عشق مي گريزند، مردگاني بيش نيستند. ( برتراند راسل )


بر قبر من پنجره بگذاريد تا هنگام دلتنگي، گورستان را تماشا كنم.






چون تمام آرزوهايم را به گور مي‌برم، سعي كنيد قبر مرا بزرگ بسازيد كه جاي جسدم باشد

كلاغ و طوطي هر دو زشت و سياه آفريده شدند. طوطي اعتراض كرد و زيبا شد ولي كلاغ به رضاي خدا راضي ماند. اكنون طوطي در قفس است و كلاغ آزاد
شمع داني به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت اي عاشق بيچاره فراموش شوي... سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد گفت طولي نكشد نيز تو خاموش شوي


هوسبازان وقتي زيبايي را مي بينند دوستش دارند اما عاشقان وقتي كسي را دوست داشته باشند او را زيبا ميبينند. افلاطون

تا حالا شده يكيو به شدت دوس داشته باشي
بعد بهش بگي دوستت دارم
در جواب بهت بگه مشكل خودته ؟؟

 


سلام

سلام اي غروب غريبانه ي دل

 

سلام اي طلوع سحرگاه رفتن

 

سلام اي غم لحظه هاي جدايي

 

خداحافظ اي شعر شبهاي روشن

 

خداحافظ اي قصه ي عاشقانه

 

خداحافظ اي آبي روشن عشق

 

خداحافظ اي عطر شعر شبانه

 

خداحافظ اي همنشين هميشه

 

خداحافظ اي داغ بر دل نشسته

 

تو تنها نمي ماني اي مانده بي من

 

تو را مي سپارم به دل هاي خسته

 

تو را مي سپارم به ميناي مهتاب

 

تو را مي سپارم به دامان دريا

 

اگر شب نشينم اگر شب شكسته

 

تو را مي سپارم به روياي فردا

 

به شب ميسپارم تو را تا نسوزد

 

به دل مي سپارم تو را تا نميرد

 

خداحافظ اي برگ و بار دل من

 

خداحافظ اي سايه سار هميشه

 

اگر سبز رفتي اگر زرد ماندم

 

خداحافظ اي نوبهار هميشه

 


فرهنگ لغت طنز ايراني

فرهنگ لغت طنز ايراني

8 ارديبهشت 88 - 03:13


طبقه بندي: طنز

ادب : يعني كمك به يك خانم زيبا در عبور از خيابان حتي اگر به كمك احتياج نداشته باشد

ازدواج : قمار زندگي است و در قمار معمولا برد با كسي است كه بيشتر تقلب كند

الكل : مايه گرانبهايي كه همه چيز را محفوظ نگاه مي دارد مگر اسرار را

اوراقچي : تنها موجودي كه زنها را بهترين رانندگان دنيا ميدان

ايده آل : شوهري كه بتواند با زنش بهمان دقت و ملايمتي كه در مورد اتومبيل تازه اش دارد رفتار كند

زوج ايده آل : شوهر كر و زن لال

بوسه : تصادفي كه فقط يك سيلي به آدم ضرر مي زند

بيست سالگي : دوراني كه پسر ها دنبال معشوقه مي گردند دختر ها دنبال شوهر

چشم : عضويكه چشم چرانها با آن ارتزاق مي كنند

خسيس : كسي كه وقتي خانه اش آتش مي گيرد براي اينكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشاني بدود

خوش بين : مردي كه تصور كند وقتي زني پاي تلفن خداحافظي كند گوشي را خواهد گذاشت

دست : عضوي كه در سينما نزد صاحبش بند نمي شود

دوران تجرد : دوراني كه معمولا براي مردها بعد از ازدواج شروع مي شود

رفيق : كسي كه هميشه به شما مقروض است

سوءظن : سعي در دانستن چيزيكه بعدا" انسان آرزو مي كند اي كاش آنرا نمي دانست

سينما : جايي كه پشت سر شما حرف مي زنند

عشق : دردسري كه براي فراموش كردن آن بايد عشق تازه تري پيدا كرد

سرخ پوست : مرد خوشبختي كه وقتي زنش اورا مي بوسد صورتش ماتيكي نمي شود

سنجاق قفلي : تنها قفلي كه بدون كليد باز مي شود

مرد مجرد : كسي كه هنوز عيوبي دارد كه خود نمي داند

معجزه : دختر خانمي كه زنگ آخر جيم شود و به سينما نرود

موش : خانم هايي كه نصفه شب به جيب شوهر هايشان شبيخون مي زنند

هالو : شوهري كه دستكش ظرفشويي را بجاي اندازه دست خودش اندازه دست زنش بخرد

 


چهار دانشجو

چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند.

اما وقتي به شهر خود برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند وعلت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند.

آنها به استاد گفتند:«ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيك خودرومان پنچر شد و از آنجايي كه زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم، به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.»

استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد امتحان بدهند.

چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني را داد و از آنها خواست كه شروع كنند...

آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند، سپس ورقه را برگرداندند تا به سوالي كه 95 نمره داشت پاسخ بدهند. سوال اين بود: كدام لاستيك پنچر شده بود؟!